یعنی درک و شعوری که "استامینوفن" داره واسه تسکین درد آدم...
بعضی از آدما ندارن... !!!
تو روشن میکنی خورشیدو هرروز
تو هرشب توی جلد ماه میری
بگیر دستامو محکم تا نیفتم
زمین میلرزه وقتی راه میری
دلم با خنده ی تو گرم میشه
تو روزایی که دنیا سرد باشه
تورو حس میکنم.....
میفهمم اینو
" یه زن میتونه گاهی مرد باشه.... "
خدایا !
سرده این پایین
از اون بالا تماشا کن...
اگه میشه فقط گاهی بیا دست منو " ها " کن !
خدایا سرده این پایین
ببین دستامو .. میلرزه!
دیگه حتی همه دنیا به این دوری نمی ارزه!
خدا گاهی که دلتنگم از اون بالا تو می بینی ؟!
بگو گاهی که غمگینم ، تو هم دلتنگ و غمگینی ؟؟!!
خدایا کس نمی بینه که دنیا زیر چشماته
یه عمره یادمون رفته زمین دار مکافاته !
خدایا !
وقت برگشتن یه کم با من مدارا کن ....
شنیدم گرمه آغوشت اگه میشه منم جا کن !!!
فـکر نـکن که فـرامـوشت کـرده ام
یـا دیـگر دوسـتت نـدارم !
نــه!
مـن فـقط فهـمیـدم:
وقـتی دلـت بـا مـن نـیست ؛
بودنـت مشـکلی را حـل نـمیکـند
تـنها دلـتـنـگ ترم مـیکـند!
تابستان داغی ست...
اما دلم دیگر به این زندگی گرم نمیشود!!!
زن قداست است ... برای با او بودن باید مـــرد بود نه نــــــر !
هنوز آنقدر ضعیف نشده ام
که خطرِ ریزشِ این کـوه را جار بزنم
اما تــــو.......
حوالیِ من که می رسی احتیاط کن!
خــودَم قَبـــول دارم کـــهنه شـــده ام
آنـــقدر کــهنه
کــه می شــوَد
رویِ گَرد و خـــاک تَنـــَم یــادگــاری نــوشت ...
بنویسو ...
برو....
می نویسم بارون / بی هوا می بارم
آخه با این واژه / خاطره ها دارم
اون شب بارونی / تو به من خندیدی
شور این شب ها رو / تو به من بخشیدی
می نویسم کوچه / تو دلم آشوبه
واسه من تکرار / این دقایق خوبه
می نویسم ساعت / دلهره، دلشوره
یادم افتاد راهت / چقدر از من دوره
رد پای بارون / مونده روی شیشه
خاطراتت واسم / باز تداعی می شه
خنده ها بی تردید / رو لبم می میرن
واژه ها تو ذهنم / شکل غم می گیرن. . .
یه وقتهایی دلم میخواد یکی از پشت سر چشمام رو بگیره
ازم بپرسه : اگه گفتی من کیم؟
منم دستاشو بگیرم بگم هر کی هستی باش ولی پیشم بمون
گل میخری؟ خوب است…. برای من نیست؟! نباشد…. همین که رختمان زیر یک آفتاب خشک میشود کافیست…. دلخوشم به این حماقت….
آنشرلی هم نشدیم.
یکی ازمون بپرسه:
آنه!
تکرار غریبانه روزهایت چگونه گذشت؟
.: Weblog Themes By Pichak :.